به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
اوایل دهه هشتاد شمسی(۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ میلادی) آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روال معمول بازرسیهایش به موارد مشکوکی برخورد و برای شفافسازی بیشتر طی آذر ۱۳۸۱ و فروردین ۱۳۸۲ در دو نوبت، بازدید از یک مکان ابهامآفرین را درخواست کرد اما هر دو درخواست رد شد و اجازه بازرسی داده نشد.
با جدی شدن ابهامات و کشف مستندات بیشتر، مشخصات یک برنامه هستهای پنهانکارانه و مظنون به ساخت تسلیحات آشکار شد که برخلاف معاهدات پادمانی بیش از بیست سال از آژانس بینالمللی انرژی اتمی مخفی نگه داشته شده بود.
شاید آنچه خواندید شروع پرونده هستهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به نظر برسد اما واقعیت چیز دیگری است؛ آنچه خواندید چکیده مختصری از چالش آژانس بینالمللی انرژی اتمی با برنامه هستهای «کره جنوبی» بود.
آن روزها در حالی که ایران برای برنامه هستهای از پیش اعلام شده خود به آژانس و غنیسازی ۵ درصدی اورانیوم کانون توجه رسانهها قرار گرفته و از طرف کشورهای غربی مؤاخذه و تهدید میشد؛ کرهجنوبی پس از بازرسیهای آژانس، اعتراف کرد که به غنیسازی ۷۷ درصدی اورانیوم با روش لیزری دست زده و برخلاف تعهدات پادمانیاش این اقدام را از آژانس پنهان کرده است.
طبق گزارش آژانس مشخص شد این پنهانکاری سابقهای بیش از دو دهه داشته است و البته فقط محدود به غنیسازی ۷۷ درصدی اورانیوم نبود. کرهایها فراتر از غنیسازی سطح بالا به جداسازی پلوتونیوم نیز پرداخته بودند. فرآیندی که در مصارف صلحآمیز انرژی اتمی جایگاهی نداشت.
«دیوید آلبرایت» از موسسه علوم و امنیت بینالملل مستقر در واشنگتن پس از افشای تخلفات کره جنوبی گفت: «آنها نه تنها یک برنامه اعلام نشده غنیسازی اورانیوم داشتند، بلکه در واقع چیزی نزدیک به بمب میساختند، بنابراین شما باید به این نتیجه برسید که کسی میخواهد قابلیت ساخت سلاح هستهای را توسعه دهد.»
کره جنوبی پس از افشای برنامه هستهایاش و در طول بازرسی بازرسان آژانس طی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ در مواردی باز هم اقدام به پنهانکاری، ارائه اطلاعات نادرست و در واقع فریب بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی کرد.
۱۳ سپتامبر ۲۰۰۴ (۲۳ شهریور ۱۳۸۳) محمد البرادعی دبیرکل وقت آژانس انرژی اتمی، در گزارش خود از برنامه هستهای کرهجنوبی پنهانکاری این کشور در غنیسازی سطح بالای اورانیوم و جداسازی پلوتونیوم و نقض پادمانهای آژانس را یک «نگرانی جدی» خواند.
برنامه هستهای کرهجنوبی بسیار فراتر از ایران بود و برای برخی مقامات وزارت خارجه آمریکا که آن روزها ایران را به ارجاع پروندهاش به شورای امنیت سازمان ملل تهدید میکردند چارهای باقی نگذاشت که حتی برای حفظ ظاهر، از آمادگی برای ارجاع پرونده کرهجنوبی به شورای امنیت در نشست شورای حکام سخن بگویند.
اما اتفاقی که در برخورد با برنامه هستهای پنهانکارانه کرهجنوبی افتاد کاملا متفاوت با ایران بود. پرونده کرهجنوبی هرگز به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع نشد تا زمینهساز تحریمهای بینالمللی شود.
کرهایها به پشتوانه آمریکا البرادعی را تهدید کردند که در صورت ارائه گزارش شدیداللحن علیه این کشور به شورای حکام، تلاش او برای انتخاب مجدد به عنوان مدیرکل آژانس را تضعیف خواهند کرد.
«علیاصغر سلطانیه» نماینده وقت ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگوید: «آقای اولیهاینونن، معاون وقت پادمانی با هماهنگی و حمایت آمریکاییها، بدون هماهنگی کامل با بدنه فنی و البرادعی در گزارش سالانه عملکرد پادمان(SIR) عباراتی را گنجاند که عملا کرهجنوبی موضوع عدمپایبندی و مشکل پادمانی ندارد.»
دولت کره با این ادعا که دانشمندان کرهای بدون اطلاع دولت اقدام به غنیسازی ۷۷ درصدی و جداسازی پلوتونیوم کردهاند، توانست پرونده خود را در آژانس ببندد. این در حالی بود که آزمایشها در یک مؤسسه دولتی و توسط دانشمندان وابسته به دولت انجام گرفته بود.
توضیحات سئول برای توجیه پنهانکاری هستهایاش مضحک بود اما پذیرفتن این توضیحات توسط آژانس قطعا احمقانه بود. پس از آن «کالین پاول» وزیر خارجه وقت آمریکا نیز طی نشستی در شیلی به کرهایها گفت آمریکا آماده است تا توضیحات سئول را برای غنیسازی مخفیانهاش(تا سطح ساخت بمب) بپذیرد.
نقض فاحش توافقنامه پادمان توسط کرهجنوبی هرگز دردسری برای آنها در آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایجاد نکرد و نوامبر سال ۲۰۰۷ آژانس طی یک گزارش پادمانی بار دیگر تأکید کرد: «توانسته تمام مسائل مربوط به فعالیتهای اعلام نشده گذشته [کرهجنوبی] را روشن کند.»
چهار روز بعد گزارش آژانس پس از بارها بازرسی و نظارت بر تأسیسات هستهای ایران به بهانه غنیسازی ۵ درصدی صادر شد و آژانس اعلام کرد: «بیشتر از حد معمول طول میکشد تا به این نتیجه برسیم که فعالیت هستهای اعلام نشدهای در ایران وجود ندارد.» آژانس حتی بر اساس «گزارشهای منابع باز(از مراجع نامشخص)» خواستار بررسی مواد و تجهیزاتی با کاربرد دوگانه شد؛ درخواستی که در عمل به معنی بازرسی از همه چیز بود.
پرونده هستهای ایران و کرهجنوبی تقریبا در یک زمان مطرح شد و مورد رسیدگی قرار گرفت اما نحوه برخورد آژانس و نتیجه رسیدگی کاملا متناقض بود.
در مورد کرهجنوبی سطح غنیسازی هستهای بسیار بالاتر و با توجه به جداسازی پلوتونیوم احتمال ساخت تسلیحات اتمی بالا بود؛ آنها علاوهبر نقض بیست ساله تعهدات پادمانی حین بازرسی آژانس نیز اقدام به مخفیکاری و فریب آژانس کردند و منابع فاشکننده برنامه هستهایشان کاملا مشخص بود اما بدون صدور قطعنامهای علیه آنها در شورای حکام، پروندهشان هرگز به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع نشد و نهایتا در سال ۲۰۰۷ پس از ۵ سال از شروع رسیدگی، این پرونده بدون پاسخ قابل قبول به ابهامات موجود، برای همیشه مختومه شد.
در مورد ایران اما همه چیز برعکس بود. برنامه هستهای ایران شامل غنیسازی متعارف ۵ درصدی بدون انحراف برای ساخت تسلیحات میشد. هیچ موردی مبنی بر فریبکاری حین بازرسی آژانس وجود نداشت و پرونده نیز بر اساس گزارش مراجع نامشخص تشکیل و ادامهدار شد بود.
با این حال ضمن صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام، پرونده به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شد؛ تحریمهای سازمان ملل علیه ایران شکل گرفت و با گذشت حدود بیست سال از شروع رسیدگی و با وجود نظارتها و بازرسیهای فراپادمانی و فوقالعاده و چند بار تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای به منظور اعتمادسازی، آژانس حاضر به مختومه کردن پرونده ایران نیست.
مقایسه نحوه مواجهه با برنامه هستهای ایران و کرهجنوبی کافیاست تا بپذیریم آژانس بینالمللی انرژی اتمی به جای نهادی فنی تبدیل به یک بنگاه سیاسی برای پیشبرد منافع آمریکا و متحدانش شده است. اگرچه این گزاره با نمونههای دیگری مثل عدم برخورد جدی با پرونده هستهای مصر و آفریقای جنوبی نیز کاملا تأیید میشود.
بیست سال کشمکش با این نهاد به ظاهر فنی و بینالمللی به ما ثابت کرد که در پرونده هستهای ایران، آژانس بینالمللی انرژی اتمی نه یک داور بیطرف بلکه یک طرف پروندهسازی علیه ایران است.
«گرث پورتر» نویسنده و تحلیلگر آمریکایی پس از مطالعه اسناد مربوط به برنامه هستهای ایران در سازمان بینالمللی انرژی اتمی و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در این مورد یک نتیجهگیری ساده اما دقیق کرد: «تضاد فاحش بین رفتار دبیرخانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای حکام آن با پروندههای ایران و کره جنوبی، چشمگیرترین شواهدی است که نشان میدهد استاندارد دوگانه هستهای با انگیزه سیاسی توسط آژانس و هیئت حاکمه آن، تحت سلطه ایالات متحده اعمال میشود... این استاندارد دوگانه اساساً منعکسکننده منافع سیاسی-نظامی دولت ایالات متحده بود.»
بر این اساس امید به مختومه شدن پرونده هستهای ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی واقعبینانه نیست. ۳ اسفند ۱۳۸۶ وقتی محمد البرادعی رئیسوقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی رسما اعلام کرد نگرانیها درباره برنامه هستهای ایران مورد بررسی قرار گرفته و آژانس دیگر نگرانیای از بابت فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران ندارد؛ پرونده هستهای ایران در آژانس هرگز خاتمه نیافت بلکه با بهانهجوییهای تازه و انتشار اسناد مخدوش از منابع جعلی در سالهای بعد همچنان مفتوح ماند و تا همین امروز ادامه پیدا کرده است.
پرونده ایران در آژانس قسمتی از بازی آمریکا برای مهار ایران است و این بازی فقط در صورت انصراف ایران از قدرت و استقلال خود پایان میپذیرد.